سخنی با مامانهای فعلی ومامانهای بعدی سخنی با مامانهای فعلی ومامانهای بعدی ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

مباحث مامایی وکودکان وسایرمواردپزشکی

خاطره زایمانی مامان ایلیا

1391/9/14 23:07
نویسنده : MIDWIFE
1,752 بازدید
اشتراک گذاری

سلام می خواهم خاطره زایمانم و براتون تعریف کنم شاید به درد کسی بخوره.
از وقتی که باردار شدم شروع کردم به تحقیق در مورد نوع زایمان، از اینترنت، دوستا و اشناها وکسایی که میشناختم، و به این نتیجه رسیدم که زایمان طبیعی از سزارین خیلی بهتره و عوارضی که بعد از هر عملی وجود داره در زایمان طبیعی به حداقل میرسه و از همه محمتر اینکه اولین کسی که جگر گوشم و میبینه خودمم و هیچ لذتی بالا تر از این نیست، فقط از دردش میترسیدم که با مشورت با دکترم تصمیم گرفتم از اپیدورال استفاده کنم، تاریخ دقیق زایمانم هم طبق سونو گرافی 26 خرداد 90 بود، و قرار شد وقتی دردام شروع شد هر ساعتی از شبانه روز با دکترم تماس بگیرم.
شنبه 24 اردیبهشت 90 رفتم پیش دکترم که وضعیت جنین و خودم نر مال بود، تا روز 4شنبه که از ظهر همش دلم درد میگرفت تا شب تحمل کردم و چون فکر میکردم هنوز 29 روز به زایمان مونده پس این دردا نمیتونه جدی باشه و طبیعیه، تا صبح دووم اوردم و صبح به اصرار مادرم با دکتر تماس گرفتم و قرار شد برم بیمارستان واسه یه سری ازمایش، وقتی رفتم اول ضربان بچه رو چک کردن و گفتن ضعیفه و به من اکسیژن وصل کردن ولی ضربان بالا نمی اومد و بعد از معاینه گفتن دهانه رحم 3 سانت باز شده و بچه در موقعیت زایمانه، با دکترم تماس گرفتن و من و اماده کردن واسه اتاق عمل وقتی رفتم دیدم دکتر منتظرمه و گفت که باید سزارین بشم ومن قبول نکردم که گفت ریسکش الان بالاست حتما باید سزارین بشم منم فکر کردم و تصمیم گرفتم موضعی عمل بشم ، که مورد استقبال کادر اتاق عمل قرار گرفت چون دلم میخواست اولین نفری باشم که نی نیه نازم و میبینم و اینکه از فشار شکم بعد از سزارین میترسیدم چون تو موضعی هنوز پا و شکم سر بود من هیچ دردی رو حس نکردم، و اینکه از بیهوشی کامل خاطره خوبی نداشتم، و تو نت خونده بودم هیچ جای دنیا واسه یه عمل نیم ساعته کسی رو بیهوش کامل نمی کنن مگر در مواقع لزوم.
خلاصه نی نی جونم 28 روز زودتر به دنیا اومد ولی مکونیوم دفع کرده بود و خدا خیلی بهمون رحم کرد.
در کل زایمان خوبی داشتم طبق گفته دکتر اصلا سرم و تکون ندادم و از فرداش روزی 10 یا 12 لیوان مایعات میخوردم که نه سردرد گرفتم و نه کمر درد.
وزنمم در عرض چند ماه به حالت طبیعی برگشت به طوری که کسی باور نمیکرد 20 کیلو اضافه داشتم و الان53 کیلو هستم و از همه مراحل زایمانم راضی بودم.

وب:iliya_e.niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

متین مامی ایلیا
8 اردیبهشت 91 2:15
ممنونم عزیزم که خاطره زایمانم و گذاشتی

من هم از شما بابت این همکاری ممنونم اگر دوست داشتید ادرس وبتان را برایم بفرستید تا مامانهای دیگر بیشتر با شما اشنا شوند وانرا در پایان خاطره تان ذکر کنم.


متین مامی ایلیا
10 اردیبهشت 91 1:01
ممنونم آدرس وب ایلیا:
iliya_e.niniweblog.com


ممنون از ارسالتان .در پست تان ثبت گردید.
نی نی توپولی
29 بهمن 91 8:35
ممنونم استفاده کردم


سپاس از حضورتان