خاطره زایمانی مامان فاطمه
در دوران بارداری همیشه به این فکر می کردم که ایا می توانم طبیعی زایمان کنم ؟فکر می کردم تا دردطبیعی را نکشی مادر نمیشوی تا این که در اواخر بارداری پزشکم پس از معاینات لازم گفت می توانی ومقرر شد در تاریخی که برایم مشخص کرد هر وقت درد هایم شروع شد مراجعه کنم والبته یک هفته قبل از ان در شب که باران شدیدی هم می بارید نیمه های شب دردهایم اغاز شد اولش اهمیت ندادم اما دیدم دست بردار نیست همسرم را از خواب بیدار کردم واتفاقا مادرم هم به علت شرایطم ان شب پیشمان بود سه نفری به بیمارستان رفتیم در انجا پس از معاینه مامای بخش بستری شدم به پزشکم خبر دادند واو هم ساعت 8 صبح امد در ابتدا شرایط زایمان طبیعی را به خوبی داشتم اما در ساعت 11 صبح وقتی کیسه ابم را پاره کردند مکونیومی بود یعنی بچه مدفوع کرده بودوضربان قلبش بالا رفته بود از همسرم وخودم اجازه سزارین را گرفتند ومن علیرغم میلم جهت سزارین به اتاق عمل رفتم.اما من تا نیمه های راه رفتم وتا حدودی درد زایمان را کشیدم اما قسمت جور دیگری برایم رقم خورد.