سخنی با مامانهای فعلی ومامانهای بعدی سخنی با مامانهای فعلی ومامانهای بعدی ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه سن داره

مباحث مامایی وکودکان وسایرمواردپزشکی

خاطره زایمانی(سزارین پردرد)

سزارین پر درد از طرف : parimaah در 19/9/1391 نزدیک سه ماه است که از عمل سزارینم می گذرد. اگر امکان بازگشت زمان وجود داشت هرگز دوباره این اشتباه رو مرتکب نمی شدم. دیرآمدن شیر به علت زایمان زودتر از موقع و گرسنه ماندن دخترم به مدت 12 ساعت و بی حسی کمر و دردهای بعد از زایمان از شدت کمر درد و سوزش و خارش بخیه ها و بعد هم خروج خونابه ها از بعضی قسمت های بخیه و بعد هم تا مدت ها یبوست ناشی از جراحی و کمی هم هموروئید ناشی از آن و خیلی دردهای مزمن دیگری که می توانست جایگزین چند ساعت درد شدید شده و برای همیشه اندام سالم و جراحی نشده خود را داشت. متاسفانه تمامی اطرافیانم از مادر و مادرشوهر و خاله و عمه گرفته تا مادربزرگ و همسایه و دو...
19 آذر 1391

خاطره زایمانی مامان فاطمه

در دوران بارداری همیشه به این فکر می کردم که ایا می توانم طبیعی زایمان کنم ؟فکر می کردم تا دردطبیعی را نکشی مادر نمیشوی تا این که در اواخر بارداری پزشکم پس از معاینات لازم گفت می توانی ومقرر شد در تاریخی که برایم مشخص کرد هر وقت درد هایم شروع شد مراجعه کنم والبته یک هفته قبل از ان در شب  که باران شدیدی هم می بارید نیمه های شب دردهایم اغاز شد اولش اهمیت ندادم اما دیدم دست بردار نیست همسرم را از خواب بیدار کردم واتفاقا مادرم هم به علت شرایطم ان شب پیشمان بود سه نفری به بیمارستان رفتیم در انجا پس از معاینه مامای بخش بستری شدم به پزشکم خبر دادند واو هم ساعت 8 صبح امد در ابتدا شرایط زایمان طبیعی را به خوبی داشتم اما در ساعت 11 صبح وقتی کیسه ...
14 آذر 1391

خاطره زایمانی مامان ایلیا

سلام می خواهم خاطره زایمانم و براتون تعریف کنم شاید به درد کسی بخوره. از وقتی که باردار شدم شروع کردم به تحقیق در مورد نوع زایمان، از اینترنت، دوستا و اشناها وکسایی که میشناختم، و به این نتیجه رسیدم که زایمان طبیعی از سزارین خیلی بهتره و عوارضی که بعد از هر عملی وجود داره در زایمان طبیعی به حداقل میرسه و از همه محمتر اینکه اولین کسی که جگر گوشم و میبینه خودمم و هیچ لذتی بالا تر از این نیست، فقط از دردش میترسیدم که با مشورت با دکترم تصمیم گرفتم از اپیدورال استفاده کنم، تاریخ دقیق زایمانم هم طبق سونو گرافی 26 خرداد 90 بود، و قرار شد وقتی دردام شروع شد هر ساعتی از شبانه روز با دکترم تماس بگیرم. شنبه 24 اردیبهشت 90 رفتم پیش دکترم که وضعیت جنین...
14 آذر 1391

خاطره زایمانی مامان امیر علی

من و بابای امیرعلی خیلی دوست داشتیم بچه دار بشیم واسه همین تصمیم گرفتیم که آره دیگه وقتشه من میکفتم طبیعی بهتره بابایی میگفت سزارین بهتره خلاصه زد و ما باردار شدیم از همون اولش یه ترسی رفت تو وجودم میگفتم من طبیعی زایمان نمیکنم.ماه هفتم که بودم لکه بینی داشتم رفتم دکتر گفت باید بستری بشی بهم گفتن احتمال زایمان وجود داره کلی سرم و آمپول بهم زدن سه روز بستری بودم بعدش گفتن رفع شده میتونی مرخص بشی. البته ناگفته نمونه زیر دلم خیلی درد می کردو شکمم سفت می شد یکی دو روز مونده به اتمام ماه هشتم لباس زیرم خیس می شد به مامانم گفتم گفت چیزی نیست نگو نخواسته به من چیزی بگه آخه ترسیده بود شب مهمون داشتیم به زن داییم و زن داداشم گفتم که اینجوریه اونا گ...
14 آذر 1391
1